( 588)هر که در ره بیقلاوزی رود |
|
هر دو روزه راه صدساله شود |
||
( 589)هر که تازد سوی کعبه بی دلیل |
|
همچو این سرگشتگان گردد ذلیل |
||
( 590)هر که گیرد پیشهای بیاوستا |
|
ریشخندی شد به شهر و روستا |
||
( 591)جز که نادر باشد اندر خافقین |
|
آدمی سر بر زند بیوالدین |
||
( 592)مال او یابد که کسبی میکند |
|
نادری باشد که بر گنجی زند |
||
( 593)مصطفایی کو که جسمش جان بود |
|
تا که رحمن علمالقرآن بود |
||
( 594)اهل تن را جمله علم بالقلم |
|
واسطه افراشت در بذل کرم |
||
( 595)هر حریصی هست محروم ای پسر |
|
چون حریصان تگ مرو آهستهتر |
||
( 596)اندر آن ره رنجها دیدند و تاب |
|
چون عذاب مرغ خاکی در عذاب |
||
( 597)سیر گشته از ده و از روستا |
|
وز شکرریز چنان نااوستا |
قلاووز: یعنی پیشتاز.
خافِقَین: مشرق و مغرب. در اینجا مقصود همه جهان است.
سر زدن: پدید آمدن.
بىوالدین سر زدن: تولد بدون والدین چون آدم و حوا، و بىوالد: چون عیسى (ع).
بر گنج زدن: ناگهان بدان رسیدن.
عَلَمَ القُرآن:اشاره دارد به آیه:« اَلرَّحْمنُ عَلَّمَ اَلْقُرْءانَ»:خداوند رحمان،قرآن را تعلیم فرمود.[1]
عَلَّم بِالقَلم: اشاره به آیه واقعه در سوره علق که مىفرماید: اَلَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ اَلْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ یعنى آن که بانسان با قلم خط نوشتن آموخت و بانسان یاد داد آن چه را که نمىدانست.[2]
عِذاب: جمع عذب: گوارا.
شکر ریز: کنایه از سخنان شیرین (بظاهر خوب).
( 588) البته هر کس که بىراهنما راه بیفتد راه دو روزه صد ساله مىشود . ( 589) هر کس که بىدلیل بکعبه رود مثل این سر گشتگان ذلیل خواهد شد . ( 591) در شرق و غرب عالم نادر است که آدمى بدون پدر و مادر بوجود آید . ( 592) مال بدست کسى مىآید که کسب مىکند نادر است که کسى موفق بیافتن گنجى گردد. ( 593) مثل مصطفى (ص ع) کجا پیدا مىشود که جسمش جان باشد و اَلرَّحْمنُ عَلَّمَ اَلْقُرْءانَ 55: 1- 2 در باره او نازل شده و قرآن را خداوند بدون واسطه باو تعلیم کند. ( 594) در باره تمام آنها که اهل تن هستند عَلَّمَ بِالْقَلَمِ 96: 4 فرمود و در بذل کرم قلم را واسطه قرار داد. ( 595) هر حریصى محروم است پس آهسته حرکت کن و تنها نرو. ( 596) بارى خواجه و همراهانش در این راه چون مرغ خاکى که در آب گیر کرده باشد رنجها برده و عذابها چشیدند. ( 597) از هر چه ده و روستایى بود سیر شدند بسخنان و شکر ریزیهاى این شخص نادان که بده دعوت کرده بود لعنت فرستادند.
سخن از ضرورت انتخاب استاد و برخورداری از هدایت و ارشادات اوست. مولانا میگوید: هرکس بدون راهنما قدم در راه گذارد، راه دو روزه را در صد سال طی میکند. و هرکس بدون راهنما به سوی کعبه حرکت کند مانند همین سرگشتگان، خوار و ذلیل میشود. تولد بدون والدین (مانند خلقت آدم و حوا) نمونه دیگر از استثناهای آفرینش است. حضرت رسول(ص) که جسم به معنای مادی نداشت، بلکه جسم او هم روح بود؛ رابطه این روح با پروردگار باعث شد که به استناد آیههای 1 و2 سوره الرحمن، خداوند به او قرآن بیاموزد. این آموزش با ابزار و قلم نبود، «علم بالقلم» برای کسانی است که به زندگی تن و به دنیا مادی بستگی دارند و هرکارشان واسطه و ابزار میخواهد. «حریص» انسان دنیاپرستی که از تعلیم حق محروم میماند.
از نظر مولانا نشناختن راه ده رمز کسى است که بىراهنما قدم در راه طریقت مىگذارد و خود را آشنا به راه مىپندارد، اگر چه راه یکى است امّا هر کس از آن آگاه نیست. آن چه سالک را از رسیدن به مقصد باز مىدارد، هواى نفس است. آزاده کسى است که صورت نفس شکست و چون نفس را شکست از هر خطرى رست.
مادر بُتها بت نفسِ شماست ز آن که آن بت مار و این بت اژدهاست
آهن و سنگ است نفس و بت شرار آن شرار از آب مىگیرد قرار
سنگ و آهن ز آب کى ساکن شود آدمى با این دو کى ایمن بود
774- 772 1
به نظرمولانا دیدهاى حقیقت بین لازم است تا حقیقت هر چیز را بشناسد و بیازماید یا راهنمایى لازم است، تا راه را از چاه بنماید. خواجه دانه دید و از دام غافل ماند تا خود را به دام روستا و روستایى کشاند.
بىقلاویز پا در راه نهاد و در محنت افتاد.
جز توکّل جز که تسلیم تمام در غم و راحت همه مکر است و دام
468/ د / 1
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |